۱۳۹۵ مرداد ۱۰, یکشنبه

خبرنگار ماهی سیاه کوچولو:گزارش آکسیون اعتراضی



خبرنگار ماهی سیاه کوچولو: 

گزارش آکسیون اعتراضی در بیست و هشتمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در  تابستان سال ٦٧


امروز شنبه  نهم مرداد هزار و سیصد و نود و پنج در شهر لندن انگلستان آکسیون اعتراضی برپا شده بود، در یک نمایشگاه عکس خیابانی، در قسمتی از میدان معروف این شهر که اسمش میدان ترافلگار است گوشه ای از جنایات رژیم اسلامی نوکر امپریالیستها از طریق عکس های واقعی، عکس شلاق زدن جوانان، عکس اعدام ها در ملاء عام، عکس گورهای بی نام و نشان مثل خاوران که عزیزان مردم در آنجا مدفون شده اند، همان دختران و پسران جوانی که به جرم مخالفت با رژیم اسلامی در تابستان ٦٧در زندان های سراسر ایران به فرمان خمینی در همان زمان نخست وزیری میرحسین موسوی، کمکی جلاد، قتل عام شدند توجه مردمی که از آنجا رد میشدند را به خود جلب میکرد. 


این نماشگاهِ تصاویر واقعی از جنایات رژیم اسلامی ی نوکر امپریالیستها دست بر قضا در کنار یکی از موزه های هنری که توریست های بسیار زیادی از آن هر روزه بازدید میکنند قرار داشت. توریست ها و مردم انگلیس که امروز میخواستند به این مرکز هنری بروند تا تابلوهای واقعی نقاشی هنرمندان دنیا را تماشا کنند اول تصاویر جنایات رژیم اسلامی را میدیدند، خیلی از آنها می ایستادند و تمامی عکسها را بدقت نگاه میکردند، و چشمهایشان از دیدن اینهمه جنایت غمگین میشد، برخی دگرگون میشدند، در کنار این تصاویر متنی به زبان انگلیسی نوشته شده که از بی حقوقی زن در رژیم اسلامی حکایت میکرد، که توجه تمام کسانی که از نمایشگاه عکس دیدن میکردند را به خود جلب میکرد، آنها می ایستادند و آنرا میخواندند و خود این نوشته به آنان نشان میداد که کسانی که این نمایشگاه را بر پا کرده اند از دیدگاه بسیار مترقی و روشنفکرانه ای برخورد میباشند. اگر اشتباه نکنم گروه اتحاد زنان آزادیخواه  آنرا نوشته بودند. 

 
 
یک خانواده انگلیسی جزو بازدیدکنندگان از نمایشگاه افشاگری جنایات رژیم بودند که شامل پدر و مادر دو دختر و یک  پسر جوان میشد. آنها به مدت نیم ساعت تصاویر را مطالعه میکردند، پای هر کدام از تصاویر به زبان انگلیسی در مورد آن تصویر که حکایت از جنایت رژیم داشت توضیح داده شده بود، آنها با هم در مورد تصاویر صحبت میکردن و به خوبی بی هیچ کلامی میشد به تاسف عمیق شان از اینهمه جنایات هولناک رژیم در حق مردم  پی برد! 

اگر چه برپاکنندگان این آکسیون اعتراضی و نمایشگاه عکس آن به زبان انگلیسی نیز اعلامیه ای که در آن اطلاعات بسیار آگاه کننده ای از جنایات رژیم خمینی جلاد از بدو حکومت خون ریزش تهیه شده بود و به دست مردم داده میشد اما تصاویر آن چنان گویا بود که هر کدام خود کتابی بود  بس گویا! به ویژه که تصاویر به خوبی و به درستی به ببینده نشان میداد که تمام  دسته ها و جناح های رژیم دستشان تا شانه در این جنایات هولناک به خون مردم آغشته است! به خون کارگران، دانشجویان، زحمتکشان، کودکان، زنان دست فروشان، و خلاصه از انسان تا حیوان و طبیعت و زمین در سایه چنین حکومت خون ریزی در امان نیست!
 

گفتی است که روز شنبه یکی از روزهای تعطیل در انگلیس است و مردم و به ویژه توریست ها در این میدان که امکان تاریخی و هنری دارد رفت و آمده زیادی دارند و نمایش های خیابانی در این میدان زیاد است که توجه ها را به خود جلب میکند، اما برپایی این نمایشگاه افشاگرانه از جنایات رژیم ملاهای نوکر امپریالیسم که بدورغی و با ریاکاری شعار مرگ بر آمریکا میدهند، وقتی توجه عابرین را به خود جلب میکرد آنها را در جایشان از هولناکی این جنایات میخ کوب میکرد، زن و مردی بودند که اتفاقا زن روسری نه چندان سفت و محکم روی سرش انداخته بود، زن انگلیسی هم حرف میزد و حرفهای مرا برای همسرش ترجمه میکرد، همسرش از دیدن عکسها منقلب شده بود چهره اش آنچنان در هم رفته بود که فکر میکردی به این زودی ها درست نمیشود، زن وقتی کتاب *خاطراتی از یک رفیق را در دست من دید توانست آنرا بخواند اما معنی آنرا نمیدانست به او در مورد کتاب و تصویر چریک فدایی خلق رفیق مرضیه احمدی اسکویی توصیح دادم، وقتی از ددمنشی رژیم شاه و ساواک آدم کُش او برایش گفتم چشمانش پر از اشک شد، که چطور این رژیم ها آزادی خواهان را در هر لباسی که باشند از بین میرند. یک مرد انگلیسی که طنز ظریفی همراه جملاتش بود در ادامه صحبت هایش در مورد دموکراسی میگفت : " ما که دموکراسی نداریم تو این مملکت این که ما داریم دموکراسی نیست فقط اسمش دموکراسیه...." تو دلم گفتم به قول معروف قربون آدم چیز فهم!

چشمان آن دختران جوان خانواده انگلیسی که مدام روی عکسها متمرکز میشدند و با هم درباره موقعیت " عدم دموکراسی" در ایران حرف میزدند و گاه چشمان یکی از آنها و مادرشان قرمز میشد و پراشک، و عابرینی که مکث های طولانی کرده بودند و تصاویر جنایات رژیم را، جنایاتی مثل دار زدن دختر شانزده ساله را مطالعه میکردند دیده و ذهن را به خود مشغول میکرد، جنایاتی که رژیم تمام حیله هایش، مزدوران بی مزد و مزد بگیرش را بکار گرفته که بر روی آنها سرپوش گذاشته، آنها را زیر فرش جارو کند، درست مثل قاتلی که پس از قتل جسد را در یک جا مثل جنگل یا بیشه دفن میکند و به خیال خود تمام  شواهد عینی را از بین ببرد! این رژیم تبهکار سر تا پا جنایت هم به کمک دست پروردگان جهانی اش چنین تصور ابلهانه ای دارند. مگر شاه نبود که به "حقوق بشر" ی هایی که برای وضعیت زندانیان سیاسی در ایران با او مصاحبه کرده بودند گفته بود ما فقط " هزار" نفر زندانی داریم و ساواک آدم کَش او  چه جنایات هولناکی نبود که در حق زندانیان سیاسی اعمال نکرده باشد از ادار کردن پرویز ثابتی ساواکی بی همه چیز در دهان مهدی رضایی آن مبارز بزرگ تا ننگین ترین و پست ترین شیوه یعنی تجاوز به زندانی.  اما دیدیم که شاه قاتل بهترین، با سوادترین و آگاه ترین و روشنفکرترین جوانان میهن مان را چگونه توسط ساواکی های منفورش به قتل میرساند تخت و تاجش توسط توده های ستمدیده به زباله دان تاریخ پرتاب شد. و شاه از ایران فراری شد! مطمئنا این رژیم نیز با تمام "زورگویی الهی" اش به زباله دان تاریخ پرتاب میشود!

پایانی گزارش اینکه تاثیری که این تصاویر در ذهن ببینده حک میکرد تاثیری آنی و زودگذر نبود! تاثیری بود که بیننده را وادار میکرد تا تمامی عکس ها را ببیند و مکث کند، اگر چند نفر بودند که با هم تبادل نظر میکردند اگر هم تنها بودند که به سراغ برپاکننده نمایشگاه افشاگری جنایات رژیم میفرفتند و با آنها گفتگو میکردند. 



وظیفه من و شما که مخالف این رژیم خون ریز هستیم این است که حداقل در اینگونه آکسیون ها و تظاهرات های افشاگرانه علیه رژیم اسلامی شرکت کنیم،  نوشته ها و گزارشات را به دست دوستان و آشنایان برسانیم، تا جنایات رژیم هر چه بیشتر افشا شود. با آگاهی درست  است که میتوان با رژیم ددمنش اسلامی رژیم همتای رژیم حیوان صف شاه مبارزه کرد. جنایات رژیم را هر چه گسترده تر افشا کنیم!

* خاطراتی از یک رفیق اسم کتابی است که توسط فعالین چریکهای فدایی خلق به تازگی منتشر شده است. این کتاب خاطرات یکی از چریک های فدایی خلق بنام مرضیه احمدی اسکویی است که وقتی آنرا میخوانی بی تردید نفست از زلالی و خالصی اینهمه درک و شعور والای انسانی در سینه تنگ میشود و از مبارزه ای او که به افسانه شبیه است! کتاب را میتوانید با بازدید از کتابفروشی الکترونیکی در لینک زیر تهیه کنید.
خبرنگار ماهی سیاه کوچولو

یکشنبه دهم مرداد ماه هزار و سیصد و نود و پنج برابر با سی و یکم جولای دوهزار و شانزده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر